نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان وادبیات عربی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ايران
چکیده
سبك شناسی یكی از شاخههای علوم زبانی به شمار میآید كه به كنكاش در آن دسته از ابزارهای زبانی میپردازد كه یك كلام شاخص را از یك كلام مبتذل تمییز میدهد. ناقد سبك شناس، متن را در چارچوب 3 لایه مورد بررسی قرار میدهد: در سطح اول او به سطح آوایی میپردازد كه شامل موسیقی خارجی و داخلی میشود. سطح دوم سطح تركیبی است كه شامل ساختارهای زبانی موجود در تركیبهای به كار رفته است. در سطح سوم نیز زوایای معنایی (بلاغی) كلام شامل سبكها و تصویر سازیهایی از قبیل استعاره و مجاز و طباق جهت شناخت گسترهی دلالتهای موجود در هر سبك مورد مطالعه قرار میگیرد. در این چارچوب، ناقد در بسیاری از موارد بر دادههای آماری تكیه میكند تا معانی و دلالت سبك مورد استفاده در متن و ارزش زیباشناختی آن را تبیین نماید. پژوهش پیش رو با تكیه بر روش توصیفی به اجرای یك مطالعهی سبك شناسانه در خطبهی 205 نهج البلاغه میپردازد. در این پژوهش روشن شد كه درسطح آوایی، در این خطبه شاهد همبستگی ملموسی میان صنعت سجع و تكرار و ابعاد معنایی آن دو هستیم. دو نوع ترادف به كار رفته در این خطبه روحیات برخی شخصیتها و مواضع آنان در قبال رخدادها را به تصویر میكشد. در سطح تركیبی شاهد آن هستیم كه جملهی فعلیه 76.5 درصد و جملهی اسمیه 23.5 درصد كاربرد داشته است و همین كاربرد بیشتر جملهی فعلیه، پویایی معنایی و تعامل بیشتری با جهان بیرون ایجاد كرده است. از دیگر سو در خطبهی مزبور تنها در ارتباط با موضوعات ثابتی كه با گذر زمان تغییر نمیكنند از جملهی اسمیه استفاده شده است. استفهام در این خطبه از چارچوب معنای حقیقی خود خارج شده و جهت انتقال معنای «ابراز شگفتی و انكار» به كار رفته است. در سطح معنایی از آنجا كه استعاره نوعی انحراف از تعبیر و بیان عادی به شمار میآید بارها جهت زدودن یكنواختی از فضای كلام به كار رفته است. مجاز نیز جهت پل زدن از تصویر آشنا و عادی به یك تصویر هنری مبتنی بر تامل و تفكر به كار رفته است تا معانی جدید در ذهن مخاطب نقش بندد.
کلیدواژهها
موضوعات